شعر نو

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود

تو در کنار من بشینی؟..... محال بود

هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود

چشمان مهربان تو پاک و زلال بود

پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری

با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود

نشنید لحن عاشق من را نگاه تو

پرواز چشم های تو محتاج بال بود

سیب درخت بی ثمر آرزوی من

یک عمر مانده بود ولی کال کال بود

گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت

گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود

یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود

سهم من از عبور تو رنج و ملال بود

چیزی شبیه جام بلور دلی غریب

حالا شکست وای صدای وصال بود

شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد

اما نه با خیال تو بودم حلال بود

نظرات 3 + ارسال نظر
یاسر امینی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ب.ظ http://yyaser.blogsky.com

سلام خوبی به وبلاگ من هم سر بزن
www.yyaser.blogsky.com

سلام شنبه 13 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:39 ب.ظ http://reallike.blogsky.com

سلام
خیلی با وبلاگ حال واقعا میگم
من لینکت می کنم
اگه خواستی من ۲ وبلاگ دارم
کامپیوتر موبایل اینترنت یاهو عکس آهنگ

www.kiansoft.blogsky.com
عشق واقعی
www.reallike.blogsky.com
راستی به منم بگو شما رو با چه اسمی لینک کنم

سلام . ما را با اسم فرمنروای عشق لینک کنید

یه نفر چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام چه جالب با 17 سال سن فوق لیسانس دکترای مهندسی هوافضا رو داری /
خب خالی بستن هم از نظر بعضیا یه جور هنره دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد