داستان عاشقانه2(3پیره مرد و صفات آن ها و برتری عشق)

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.

شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

داستان عاشقانه۱(عشقی که دلیلی داشته یا نه؟)


دوستان لطفا بعد از خوندن داستان نظرتونو در موردش بدین که آیا عشق دلیلی می خواهد یا نه ...؟


یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید:


-
چرا دوستم داری؟ واسه چی می گی عاشقمی؟


-
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا" دوست دارم


-
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟


-
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم


-
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


-
باشه.. باشه! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت...


-
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت. پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون:عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه می تونبی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه! معلومه که نه!!پس من هنوز هم عاشقتم

به کسی که دوستش داریم هدیه چی بدیم؟

به کسی که دوستش داریم هدیه چی بدیم؟؟؟؟؟



همه ما کسانی رو دوست داریم. گاهی اوقات به مناسبت های مختلف برای خوشحال کردن اونها کادویی بهشون می دیم.

حالا بهترین کادو چیه ؟ اونم برای کسی که خیلی دوسش داریم و می خوایم این رو با کادو دادنمون بهش بفهمونیم. این کادو می تونه به مناسبتهای مختلف مثل جشن تولد، سالگرد ازدواج، سالگرد آشنایی، ولنتاین و یا امثال این باشه.

مطالب زیر شاید بتونه برای شما که قصد تهیه یک هدیه رو دارید اونم برای عشقتون ، خیلی موثر باشه.

در انتخاب یک هدیه باید به چند نکته توجه کرد:

شاید به نظر شما یک کتاب برای طرفتون هدیه مناسبی به نظر برسه  ولی مهم تر از اون انتخاب این کتاب است که حتما باید روش دقت کنید.

عاشق باشید : شاید در ابتدا تهیه یک هدیه کار ساده ای به نظر بیاد و اولین چیزی که به نظر خوبه رو برای هدیه دادن انتخاب کنید ولی اگر عاشق طرفتون باشید خود به خود شوق و سلیقه شما باعث میشه که بهترین هدیه رو انتخاب کنید.

هدیه شما اولا نشون دهنده شخصیت شماست و دوما ارزشی که برای طرفتون قائل می شید رو نشون میده.

هرگز کادوی گران قیمت نمی توند بهترین هدیه باشد : این امر بی دلیل باعث بالا رفتن سطح توقع طرفتون میشه و اگر روزی شما به مناسبتی کادوی مورد علاقه اش رو که ممکن بسیار گران بها هم باشه تهیه نکنید عشق اون نسبت به شما کم رنگ خواهد شد.

این به این معنی نیست که اون  به خاطر پول و یا کادوهاتون شما رو دوست داره بلکه خودتون این طوری بهش فهموندین و سطح توقع اون رو بیش از اندازه کردید.

شناخت کافی از طرفتون داشته باشید : هر چه کادوی شما به سلیقه طرفتون نزدیک تر باشه کادوی جالبتری براش خواهد بود. همچنین مسائلی مانند رنگهای مورد علاقه اش و شناخت طبع اون و دونستن اینکه اون از آرام و خلوت بودن بیشتر خوشش میاد و یا از شلوغی و یا امثال اینها باعث میشه خیلی راحتر به بهترین هدیه دست پیدا کنید.

در مورد هدیه که می خواهید بدهید فکر کنید : آیا کارایی برای طرفتون داره ؟ مطابق با سلیقه اش است؟ در سطح فکری اون قرار داره؟

کادویی تهیه کنید که  که بسیار مورد استفاده اش باشه تا هر وقت ازش استفاده میکنه به یاد شما بیوفته. شما هم ازش بپرسید که از اون کادو خوشش اومده و یا ازش استفاده می کنه؟

دقت کنید که برای کسی دیگر می خواهید چیزی بخرید نه خودتون : بعضی موقع ها آدم فراموش میکنه که طرفشون باید از این کادو خوشش بیاد نه فقط خودشون.

معمولا دختر ها به ظرافت و زیبایی کادویی که میگیرند بیشتر دقت میکنند و پسر ها هر چند ممکن است به زیبایی توجه داشته باشند البته نه به اندازه دختر ها ولی اصلی ترین چیز برای آنها کارایی آن هدیه برایشان است.

مثلا اگر کتابی را به یک دختر هدیه دهید. موضوع کتاب ، نام نویسنده ، سبک ( طرز نگارش ) نویسنده و حتی جلد کتاب و تاریخ نشر کتاب می تواند برای او اهمیت زیادی داشته باشد.

ولی اگر کتابی را به یک پسر هدیه دهید اولین چیز مهم برای او کارایی آن کتاب و شاید بعد از آن موضوع و حتی قمیت آن کتاب باشد.

نحوه کادو پیچ کردن : اگر توانسته اید کادو مورد نظر خود رو تهیه کنید بسرعت اون رو کادوپیچ نکنید. سلیقه بخرج بدید و یک کاغذ کادو که مطابق با رنگ مورد علاقه طرفتون هست رو برای کادو پیچ کردن تهیه کنید و البته بهتر است قبل از آن چند خطی با دست خط خودتان روی کاغذی نوشته و در درون آن قرار دهید. جملات زیبا بکار ببرید.

خودتون رو برای کادو دادن آماده کنید : در نهایت وقتی بهترین کادو رو به بهترین شکل کادو پیچ کردید برای دادن اون به طرفتون خودتون رو آماده کنید و حتما در هنگام دادن آن لبخند بزنید

امیدوارم این مطالب تونسته باشه گره از کاری باز کرده باشه

عشق یک دختر و داستانش سر کلاس درس

شاید این عشق واقعی باشه...شاید پس نظر بدین در موردش




سر کلاس درس معلم پرسید: بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟ لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟ دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟ معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم؟؟؟؟؟؟؟؟ لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید……و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری... من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزهای قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی،،،،،،،ما باهم خیلی خوب بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بخاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هر کسی به خاطرش بگذری.........


 اون زمان خانواده های ما زیاد باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود.......پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه  لنا گفت بخاطر من برو ...


 و اون رفت و پدرم منو به رگبار کتک بست.......


عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر میرم و اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش


دوستدار تو (ب.ش)
لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بود معلم درحالی که گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی لنا به بچه ها نگاه کرد داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان!!!!!!!!!!!!!!!!! لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟ ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد